نظریات رقیب پلورالیسم دینی کدام اند؟[1]
دو رقیب سرسخت پلورالیسم دینی عبارت اند از: انحصارگرایی که دیدگاه غالب متفکّران در طول تاریخ بوده است و شمول گرایی که نظریه ای نسبتاً جدید است و در میان اندیشمندان مسلمان و مسیحی طرف دارانی دارد. در عین حال، خوب است در این جا به دو نظریه ی دیگر نیز اشاره ای داشته باشیم: طبیعت گرایی که دیدگاه مادّی گرایان است و وحدت گرایی که دیدگاه اهل عرفان از قدیم تا کنون بوده است. یک. طبیعت گرایی طبیعت گرایان تلاش می کنند برای هر پدیده ای، تبیینی طبیعی ارایه دهند و بنا بر این، هیچ امر ماورایی را در تبیین های خود به کار نمی گیرند. آن ها وجود حقیقت متافیزیکی را قابل اثبات نمی دانند و به همین دلیل از لحاظ نظری، اعتقادی به ماورای طبیعت ندارند. گرچه در بین طبیعت گرایان به دین داران نیز برمی خوریم، امّا این ها نیز منکر پشتوانه ی عقلی برای دین هستند و حداکثر قائل به نقش کارکردی در دین اند. تا کنون تفسیرهای تجربی و طبیعی متعددی از دین صورت گرفته است که علی رغم اختلاف وسیعشان در نحوه ی تبیین، نتیجه ی مشترک آن ها، حکم به خیالی و وهمی بودن دین بوده است. پوزیتویسم با طرح معیار معناداری، دین را بی معنا جلوه می دهد و به جای آن که سخن از صدق و کذب گزاره های دینی به میان آورد، آن ها را از اساس فاقد معنا می شمارد. دورکیم در نظریه ی جامعه شناختی دین، بر نقش و کارکرد دین در جامعه تأکید می کند و عینیّت آن را مورد انکار قرار می دهد. مطابق این نظریه، این جامعه است که به صورت خدا نمادین می شود و روحیه ی وابستگی و پرستش را در اعضای خود به وجود می آورد. بر اساس نظریه ی جامعه شناختی، تعدد ادیان نیز قابل تبیین است؛ چرا که هر جامعه متناسب با فرهنگ و اندیشه های خودش، به خدا و دین خود شکل می دهد. نظریه ی روان شناختی دین نیز یکی دیگر از دیدگاه های طبیعت گرایانه است که بنیان گذار آن فروید است. فروید باورهای دینی را اوهام و خیالات می دانست. به نظر او دین، نوعی واکنش دفاعی انسان در برابر نیروهای ترس ناک طبیعت است. چنان که ملاحظه می شود، هر کدام از این نظریات و نظریات مشابه دیگر، به تحلیل و تبیین اصل دین می پردازند و با تبیین طبیعی از آن، ریشه ی دین را می زنند و وقتی دین امری خرافی و پوچ تلقّی شود، دیگر نوبت به این مسئله نمی رسد که بپرسیم یک دینِ حقّ وجود دارد یا چند دینِ حق؟ البته آن ها اختلافات موجود در ادیان را هم اموری طبیعی قلمداد نموده، آن ها را مقتضای اختلافات اجتماعی و فرهنگی هر جامعه می شمارند؛ امّا دیگر سخنی از حقّانیّت ادیان به میان نمی آید. بنا بر این، توجه به این نکته لازم است که اگر در بین طرف داران پلورالیسم، کسانی را یافتیم که سعی می کنند با ارایه ی تبیین طبیعی، مسئله ی تعدّد ادیان را توجیه کنند مثلا می گویند چون ادیان دارای نقش کارکردی مثبتی هستند، پس همه ی آن ها خوبند، یا چون تمام گزاره های دینی بی معنایند، پس هیچ وجه ترجیحی برای یک دین خاص وجود ندارد در این صورت نمی توان آن ها را پلورالیست دینی به معنای اصطلاحی نامید؛ هر چند در قبال مسئله ی دین، یک گرایش کثرت گرایانه به معنای عام کلمه داشته باشند. شاخصه ی پلورالیسم دینی تأکید بر حقّانیّت و صادق بودن چند دین مختلف است و این مستلزم پذیرفتن امور ماورایی است که گزاره های دینی در ادیان مختلف ناظر به آن هستند. دو. انحصارگرایی انحصارگرایان تنها دین و مذهب خود را بر حقّ می دانند و همه ی ادیان و مذاهب دیگر را باطل می شناسند. آن ها معتقدند که رهایی، نجات، رستگاری، کمال یا هر چیز دیگری که غایت دین است، تنها در یک دین وجود دارد و از طریق یک دین خاص به دست می آید. ادیان دیگر، حتّی اگر واجد برخی حقایق باشند، نمی توانند انسان را رستگار کنند. یک دینِ حقِ مطلق وجود دارد که تنها از طریق همان دین می توان رستگار شد. پیروان ادیان دیگر نیز حتّی اگر انسان های خوبی باشند، نمی توانند از طریق دین خود رستگار شوند. در این جا باید توجه داشته باشیم که بین بُعد عملی و بُعد نظری خلط ننماییم؛ آن چه در این جا گفته شد، انحصارگرایی در بُعد نظری است و در مسئله ی بررسی حقّانیّت ادیان نیز تنها همین بُعد مورد نظر است. یکی از حربه های مخالفان انحصارگرایی این بوده است که انحصارگرایی را به بُعد عملی نیز کشانیده اند و چنین وانمود کرده اند که انحصارگرایان به دلیل آن که تنها دین و مذهب خود را بر حقّ می دانند و ادیان و مذاهب دیگر را باطل می شناسند، در برخورد با پیروان سایر ادیان، رفتارهای تند و متعصبانه ای از خود نشان داده اند و همیشه مروّج خشونت بوده اند؛ و حال آن که هیچ ملازمه ی منطقی میان این دو وجود ندارد. انسان می تواند انحصارگرا باشد و در عین حال با پیروان سایر ادیان نیز خوش رفتار باشد؛ چه بسا یکی از تعلیمات دینی اش خوش رفتاری با سایران باشد؛ گرچه آن ها از دین باطل پیروی کنند. شاید این خود یکی از راه های نجات و سعادت خودش و یکی از راه های هدایت دیگران باشد. به هر حال، هیچ تلازم منطقی بین انحصارگرایی و خشونت گرایی وجود ندارد. امّا یک انتقاد اساسی که بر انحصارگرایی وارد می شود این است که اگر چه انحصارگرایی ممکن است امری معقول و موجّه باشد و از لحاظ اخلاقی نیز خودبینانه و ظالمانه نباشد، در عین حال یک سؤال را نادیده می انگارد و آن این که تکلیف کسانی که صادقانه و با روح حق طلبی به جست و جو پرداخته اند امّا به حقیقت دست نیافته اند، چه می شود؟ آیا این جاهلان قاصر، به جرم آن که در جایی دیگر از دنیا و با شرایطی متفاوت به دنیا آمده اند، باید گرفتار عذاب ابدی خدا شوند؟ و آیا این با عدالت خدا سازگار است؟ آیا می توان پذیرفت که این تعداد بی شمار از انسان ها دچار آتش دوزخ گردند؟ باید توجه داشت که این تنها یک واکنش عاطفیِ صرف در قبال این دیدگاه نیست؛ بلکه می توان آن را به بحث حسن و قبح مربوط دانست و یک اشکال فلسفی تلقّی کرد مبنی بر این که لازمه ی این دیدگاه، تکلیف مالایطاق مثلا تکلیف به اسلام با نبود شرایط می باشد و تکلیف مالایطاق نیز بر خدا، قبیح و محال است. سه. شمول گرایی شمول گرایی دیدگاهی است که می خواهد آن اشکال اساسی انحصارگرایی را پاسخ دهد. شمول گرایان بین دو مسئله تمییز قائل می شوند: مسئله ی حق بودن ادیان و مسئله ی نجات انسان ها. به اعتقاد آن ها از آن جایی که در ادیان مختلف، دعاوی متعارض وجود دارد و نمی شود مدعیّات متعارض، همه صادق باشند، بنا بر این تنها یک دین وجود دارد که واجد حقّ مطلق یا دست کم واجد بیش ترین حقّ است و راه اصلی رستگاری نیز همان دین است؛ امّا در عین حال پیروان ادیان دیگر نیز می توانند اهل نجات باشند. حال در تبیین این که چرا آن ها نیز می توانند اهل نجات باشند، توجیهات مختلفی به عمل آمده است؛ از جمله این که سایر ادیان نیز باطل محض نیستند و بهره ای از حقیقت دارند و پیروان آن ادیان به اندازه ی همان حقایقی که در دینشان وجود دارد، از سعادت ابدی بهره مند می گردند؛ البته آن حقایق باید به اندازه ای باشد که بتوان از طریق آن رستگار شد؛ بنا بر این تنها یک شاه راه وجود دارد و بقیه ی راه های فرعی تا آن جا که به آن شاه راه نزدیک شوند، بهره مند از حقایق اند و ره روان صدیق آن راه ها نیز اهل نجات اند. مسئله ی تبلیغ دین نیز در این تصویر، جایگاه خود را حفظ می کند؛ چرا که هر چند رستگاری از طریق ادیان دیگر نیز کم و بیش امکان دارد امّا رستگاری دارای درجات و مراتب است و کمال رستگاری، تنها از طریق یک دین صورت می پذیرد و به همین دلیل دعوت به آن، امری پسندیده و لازم است. حال اگر سؤال شود به فرض آن که یکی از ادیان از سایرین برتر باشد، آیا راهی برای تشخیص آن دین وجود دارد یا خیر؟ پاسخ شمول گرایان مثبت است و در این باره راه های متعددی پیشنهاد شده است. برخی بر راه های اخلاقی تکیه می کنند؛ برخی بر سنّتی که در طول تاریخ فراهم آمده؛ و پاره ای دیگر بر معیارهای عقلانی و دسته ای دیگر بر آزمون تجربی و .... کیث یندل ( 1938) برای ارزیابی نظام های دینی، معیارهایی را پیشنهاد کرده است که از جمله شامل سازگاری گزاره های بنیادین هر دین با یک دیگر، عدم تناقض حقایق یک نظام دینی با دست آوردهای مسجّل مثلا دست آوردهای عملی یا روان شناختی، قابلیت تفسیر و تبیین تجربه های غنی و گسترده ی بشر و سازگاری صدق یک نظام دینی با شروط صدق آن نظام می باشد.[2] به طور کلّی ما می توانیم از یک سو اصول اعتقادی هر دین را به ارزیابی عقلانی بکشیم و از سوی دیگر به بررسی تاریخی میزان صحت و اعتبار اسناد موجود ادیان بپردازیم و از این راه، دینی را که بیش از همه، از پشتوانه ی عقلانی تاریخی محکمی برخوردار است، پیدا نماییم. نتیجه آن که در شمول گرایی، هم تبلیغ دین دارای اهمیت است و هم تشخیص دین برتر امکان پذیر می باشد (وجه تمایز شمول گرایی با کثرت گرایی). علاوه بر آن که بر طبق این نظریه راه رستگاری، منحصر به یک دین نیست و سایر ادیان نیز می توانند در این امر سهیم و شریک باشند (وجه تمایز آن با انحصارگرایی). چهار. وحدت گرایی در بحث تعدّد ادیان، توجه به تمایز میان وحدت گرایی و کثرت گرایی امری لازم است. وحدت گرایان که به طور عمده از طرف داران عرفان در ادیان به شمار می روند، معتقدند که گوهر ادیان یکی است؛ حقیقت غایی واحد است و اختلافات از این جا ناشی می شود که هر کس یا هر گروه، نام خاصّی بر آن حقیقت واحد نهاده است؛ پس اختلافات تنها در ظاهر است. باطن همه ی ادیان دعوت به کمال مطلق است. مقصود همه ی ادیان این است که انسان به آن حقیقت غایی واحد برسد و از این طریق به سعادت ابدی نایل آید. بنا بر این، وحدت گرایان بر خلاف کثرت گرایان، اختلاف های ادیان را صرفاً اختلاف هایی ظاهری می دانند و معتقدند اگر پیروان هر دینی از این ظواهر عبور کنند و به باطن راه یابند، همه به یک چیز راه یافته اند؛ امّا بنا بر کثرت گرایی، حقیقت دین متعدد است و یا دست کم، راه های رسیدن به حقیقت متعدد است و همه ی این راه ها بر حقّ اند و انسان ها را به سعادت می رسانند. وحدت گرایان بر اشتراکات تأکید دارند و حال آن که کثرت گرایان بر اختلافات انگشت می نهند. هر دو بر تجربه ی دینی تکیه می کنند؛ با این تفاوت که وحدت گرایان در بحث تجربه ی دینی، ذات گرا هستند و معتقدند که می توان در میان تجربه های دینی، نقاط مشترکی را یافت و بنا بر این، گوهر تجربه های دینی واحد است. آن ها ویژگی های مشترکی را برای همه ی تجارب دینی برمی شمارند و نتیجه می گیرند که میان تجربه های دینی و عرفانیِ سراسرِ جهان، هسته ی مشترکی وجود دارد؛ امّا کثرت گرایان در بحث تجربه ی دینی ساختارگرا هستند. آنان معتقدند که ساختارهای از پیش موجود ذهنی و زبانی به تجربه های ما شکل می دهند؛ بنا بر این، نمی توان هسته ی مشترکی را برای این تجربه ها پیدا کرد. مطابق نظر کثرت گرایان، کثرات امری حقیقی اند و با یک دیگر تباین بالذّات دارند؛ امّا مطابق نظر عرفا، کثرات وهمی و اعتباری اند و در زیرشان وحدتی قرار دارد. جان کلام این که: یک. عرفا تفاوت بین ادیان را تفاوتی ظاهری می دانند و در نزد آن ها همه ی ادیان الهی دارای باطنی یک سان هستند؛ دو. آن ها معمولا راه های ظاهری گوناگون را برای رسیدن به باطن و مغز دین یک سان نمی دانند و تنها بر یک دین خاص به عنوان تنها راه ظاهری مصیب به واقع تأکید دارند و اگر در اشعار عرفایی نظیر مولوی، عطار و حافظ تمایلی به سوی مسیحیت، زرتشتی و یا بت پرستی احساس می شود، بدان جهت نیست که آن ها تفاوت بین اسلام و ادیان دیگر را مهمّ تلقّی نمی کردند؛ بلکه مقصود آن ها،ریاکاری کسانی است که بدون داشتن ایمان باطنی اظهار مسلمانی می کنند.[3] پی نوشتها: [1]. محقق: محمد علی مبینی. [2] مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه ی احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، (تهران: طرح نو، چ2، 1377)، صص 419424. [3] ر.ک: هادی صادقی، پلورالیسم؛ دین، حقیقت، کثرت، ش 4، (تازه های اندیشه). منبع: پلورالیسم دینی ، رضا مصطفی لو، نشر مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه (1380).
عنوان سوال:

نظریات رقیب پلورالیسم دینی کدام اند؟[1]


پاسخ:

دو رقیب سرسخت پلورالیسم دینی عبارت اند از: انحصارگرایی که دیدگاه غالب متفکّران در طول تاریخ بوده است و شمول گرایی که نظریه ای نسبتاً جدید است و در میان اندیشمندان مسلمان و مسیحی طرف دارانی دارد. در عین حال، خوب است در این جا به دو نظریه ی دیگر نیز اشاره ای داشته باشیم: طبیعت گرایی که دیدگاه مادّی گرایان است و وحدت گرایی که دیدگاه اهل عرفان از قدیم تا کنون بوده است.
یک. طبیعت گرایی
طبیعت گرایان تلاش می کنند برای هر پدیده ای، تبیینی طبیعی ارایه دهند و بنا بر این، هیچ امر ماورایی را در تبیین های خود به کار نمی گیرند. آن ها وجود حقیقت متافیزیکی را قابل اثبات نمی دانند و به همین دلیل از لحاظ نظری، اعتقادی به ماورای طبیعت ندارند. گرچه در بین طبیعت گرایان به دین داران نیز برمی خوریم، امّا این ها نیز منکر پشتوانه ی عقلی برای دین هستند و حداکثر قائل به نقش کارکردی در دین اند.
تا کنون تفسیرهای تجربی و طبیعی متعددی از دین صورت گرفته است که علی رغم اختلاف وسیعشان در نحوه ی تبیین، نتیجه ی مشترک آن ها، حکم به خیالی و وهمی بودن دین بوده است. پوزیتویسم با طرح معیار معناداری، دین را بی معنا جلوه می دهد و به جای آن که سخن از صدق و کذب گزاره های دینی به میان آورد، آن ها را از اساس فاقد معنا می شمارد. دورکیم در نظریه ی جامعه شناختی دین، بر نقش و کارکرد دین در جامعه تأکید می کند و عینیّت آن را مورد انکار قرار می دهد. مطابق این نظریه، این جامعه است که به صورت خدا نمادین می شود و روحیه ی وابستگی و پرستش را در اعضای خود به وجود می آورد. بر اساس نظریه ی جامعه شناختی، تعدد ادیان نیز قابل تبیین است؛ چرا که هر جامعه متناسب با فرهنگ و اندیشه های خودش، به خدا و دین خود شکل می دهد. نظریه ی روان شناختی دین نیز یکی دیگر از دیدگاه های طبیعت گرایانه است که بنیان گذار آن فروید است. فروید باورهای دینی را اوهام و خیالات می دانست. به نظر او دین، نوعی واکنش دفاعی انسان در برابر نیروهای ترس ناک طبیعت است.
چنان که ملاحظه می شود، هر کدام از این نظریات و نظریات مشابه دیگر، به تحلیل و تبیین اصل دین می پردازند و با تبیین طبیعی از آن، ریشه ی دین را می زنند و وقتی دین امری خرافی و پوچ تلقّی شود، دیگر نوبت به این مسئله نمی رسد که بپرسیم یک دینِ حقّ وجود دارد یا چند دینِ حق؟ البته آن ها اختلافات موجود در ادیان را هم اموری طبیعی قلمداد نموده، آن ها را مقتضای اختلافات اجتماعی و فرهنگی هر جامعه می شمارند؛ امّا دیگر سخنی از حقّانیّت ادیان به میان نمی آید.
بنا بر این، توجه به این نکته لازم است که اگر در بین طرف داران پلورالیسم، کسانی را یافتیم که سعی می کنند با ارایه ی تبیین طبیعی، مسئله ی تعدّد ادیان را توجیه کنند مثلا می گویند چون ادیان دارای نقش کارکردی مثبتی هستند، پس همه ی آن ها خوبند، یا چون تمام گزاره های دینی بی معنایند، پس هیچ وجه ترجیحی برای یک دین خاص وجود ندارد در این صورت نمی توان آن ها را پلورالیست دینی به معنای اصطلاحی نامید؛ هر چند در قبال مسئله ی دین، یک گرایش کثرت گرایانه به معنای عام کلمه داشته باشند. شاخصه ی پلورالیسم دینی تأکید بر حقّانیّت و صادق بودن چند دین مختلف است و این مستلزم پذیرفتن امور ماورایی است که گزاره های دینی در ادیان مختلف ناظر به آن هستند.
دو. انحصارگرایی
انحصارگرایان تنها دین و مذهب خود را بر حقّ می دانند و همه ی ادیان و مذاهب دیگر را باطل می شناسند. آن ها معتقدند که رهایی، نجات، رستگاری، کمال یا هر چیز دیگری که غایت دین است، تنها در یک دین وجود دارد و از طریق یک دین خاص به دست می آید. ادیان دیگر، حتّی اگر واجد برخی حقایق باشند، نمی توانند انسان را رستگار کنند. یک دینِ حقِ مطلق وجود دارد که تنها از طریق همان دین می توان رستگار شد. پیروان ادیان دیگر نیز حتّی اگر انسان های خوبی باشند، نمی توانند از طریق دین خود رستگار شوند.
در این جا باید توجه داشته باشیم که بین بُعد عملی و بُعد نظری خلط ننماییم؛ آن چه در این جا گفته شد، انحصارگرایی در بُعد نظری است و در مسئله ی بررسی حقّانیّت ادیان نیز تنها همین بُعد مورد نظر است.
یکی از حربه های مخالفان انحصارگرایی این بوده است که انحصارگرایی را به بُعد عملی نیز کشانیده اند و چنین وانمود کرده اند که انحصارگرایان به دلیل آن که تنها دین و مذهب خود را بر حقّ می دانند و ادیان و مذاهب دیگر را باطل می شناسند، در برخورد با پیروان سایر ادیان، رفتارهای تند و متعصبانه ای از خود نشان داده اند و همیشه مروّج خشونت بوده اند؛ و حال آن که هیچ ملازمه ی منطقی میان این دو وجود ندارد. انسان می تواند انحصارگرا باشد و در عین حال با پیروان سایر ادیان نیز خوش رفتار باشد؛ چه بسا یکی از تعلیمات دینی اش خوش رفتاری با سایران باشد؛ گرچه آن ها از دین باطل پیروی کنند. شاید این خود یکی از راه های نجات و سعادت خودش و یکی از راه های هدایت دیگران باشد. به هر حال، هیچ تلازم منطقی بین انحصارگرایی و خشونت گرایی وجود ندارد.
امّا یک انتقاد اساسی که بر انحصارگرایی وارد می شود این است که اگر چه انحصارگرایی ممکن است امری معقول و موجّه باشد و از لحاظ اخلاقی نیز خودبینانه و ظالمانه نباشد، در عین حال یک سؤال را نادیده می انگارد و آن این که تکلیف کسانی که صادقانه و با روح حق طلبی به جست و جو پرداخته اند امّا به حقیقت دست نیافته اند، چه می شود؟ آیا این جاهلان قاصر، به جرم آن که در جایی دیگر از دنیا و با شرایطی متفاوت به دنیا آمده اند، باید گرفتار عذاب ابدی خدا شوند؟ و آیا این با عدالت خدا سازگار است؟ آیا می توان پذیرفت که این تعداد بی شمار از انسان ها دچار آتش دوزخ گردند؟ باید توجه داشت که این تنها یک واکنش عاطفیِ صرف در قبال این دیدگاه نیست؛ بلکه می توان آن را به بحث حسن و قبح مربوط دانست و یک اشکال فلسفی تلقّی کرد مبنی بر این که لازمه ی این دیدگاه، تکلیف مالایطاق مثلا تکلیف به اسلام با نبود شرایط می باشد و تکلیف مالایطاق نیز بر خدا، قبیح و محال است.
سه. شمول گرایی
شمول گرایی دیدگاهی است که می خواهد آن اشکال اساسی انحصارگرایی را پاسخ دهد. شمول گرایان بین دو مسئله تمییز قائل می شوند: مسئله ی حق بودن ادیان و مسئله ی نجات انسان ها. به اعتقاد آن ها از آن جایی که در ادیان مختلف، دعاوی متعارض وجود دارد و نمی شود مدعیّات متعارض، همه صادق باشند، بنا بر این تنها یک دین وجود دارد که واجد حقّ مطلق یا دست کم واجد بیش ترین حقّ است و راه اصلی رستگاری نیز همان دین است؛ امّا در عین حال پیروان ادیان دیگر نیز می توانند اهل نجات باشند. حال در تبیین این که چرا آن ها نیز می توانند اهل نجات باشند، توجیهات مختلفی به عمل آمده است؛ از جمله این که سایر ادیان نیز باطل محض نیستند و بهره ای از حقیقت دارند و پیروان آن ادیان به اندازه ی همان حقایقی که در دینشان وجود دارد، از سعادت ابدی بهره مند می گردند؛ البته آن حقایق باید به اندازه ای باشد که بتوان از طریق آن رستگار شد؛ بنا بر این تنها یک شاه راه وجود دارد و بقیه ی راه های فرعی تا آن جا که به آن شاه راه نزدیک شوند، بهره مند از حقایق اند و ره روان صدیق آن راه ها نیز اهل نجات اند. مسئله ی تبلیغ دین نیز در این تصویر، جایگاه خود را حفظ می کند؛ چرا که هر چند رستگاری از طریق ادیان دیگر نیز کم و بیش امکان دارد امّا رستگاری دارای درجات و مراتب است و کمال رستگاری، تنها از طریق یک دین صورت می پذیرد و به همین دلیل دعوت به آن، امری پسندیده و لازم است.
حال اگر سؤال شود به فرض آن که یکی از ادیان از سایرین برتر باشد، آیا راهی برای تشخیص آن دین وجود دارد یا خیر؟ پاسخ شمول گرایان مثبت است و در این باره راه های متعددی پیشنهاد شده است. برخی بر راه های اخلاقی تکیه می کنند؛ برخی بر سنّتی که در طول تاریخ فراهم آمده؛ و پاره ای دیگر بر معیارهای عقلانی و دسته ای دیگر بر آزمون تجربی و .... کیث یندل ( 1938) برای ارزیابی نظام های دینی، معیارهایی را پیشنهاد کرده است که از جمله شامل سازگاری گزاره های بنیادین هر دین با یک دیگر، عدم تناقض حقایق یک نظام دینی با دست آوردهای مسجّل مثلا دست آوردهای عملی یا روان شناختی، قابلیت تفسیر و تبیین تجربه های غنی و گسترده ی بشر و سازگاری صدق یک نظام دینی با شروط صدق آن نظام می باشد.[2] به طور کلّی ما می توانیم از یک سو اصول اعتقادی هر دین را به ارزیابی عقلانی بکشیم و از سوی دیگر به بررسی تاریخی میزان صحت و اعتبار اسناد موجود ادیان بپردازیم و از این راه، دینی را که بیش از همه، از پشتوانه ی عقلانی تاریخی محکمی برخوردار است، پیدا نماییم.
نتیجه آن که در شمول گرایی، هم تبلیغ دین دارای اهمیت است و هم تشخیص دین برتر امکان پذیر می باشد (وجه تمایز شمول گرایی با کثرت گرایی). علاوه بر آن که بر طبق این نظریه راه رستگاری، منحصر به یک دین نیست و سایر ادیان نیز می توانند در این امر سهیم و شریک باشند (وجه تمایز آن با انحصارگرایی).
چهار. وحدت گرایی
در بحث تعدّد ادیان، توجه به تمایز میان وحدت گرایی و کثرت گرایی امری لازم است. وحدت گرایان که به طور عمده از طرف داران عرفان در ادیان به شمار می روند، معتقدند که گوهر ادیان یکی است؛ حقیقت غایی واحد است و اختلافات از این جا ناشی می شود که هر کس یا هر گروه، نام خاصّی بر آن حقیقت واحد نهاده است؛ پس اختلافات تنها در ظاهر است. باطن همه ی ادیان دعوت به کمال مطلق است. مقصود همه ی ادیان این است که انسان به آن حقیقت غایی واحد برسد و از این طریق به سعادت ابدی نایل آید.
بنا بر این، وحدت گرایان بر خلاف کثرت گرایان، اختلاف های ادیان را صرفاً اختلاف هایی ظاهری می دانند و معتقدند اگر پیروان هر دینی از این ظواهر عبور کنند و به باطن راه یابند، همه به یک چیز راه یافته اند؛ امّا بنا بر کثرت گرایی، حقیقت دین متعدد است و یا دست کم، راه های رسیدن به حقیقت متعدد است و همه ی این راه ها بر حقّ اند و انسان ها را به سعادت می رسانند.
وحدت گرایان بر اشتراکات تأکید دارند و حال آن که کثرت گرایان بر اختلافات انگشت می نهند. هر دو بر تجربه ی دینی تکیه می کنند؛ با این تفاوت که وحدت گرایان در بحث تجربه ی دینی، ذات گرا هستند و معتقدند که می توان در میان تجربه های دینی، نقاط مشترکی را یافت و بنا بر این، گوهر تجربه های دینی واحد است. آن ها ویژگی های مشترکی را برای همه ی تجارب دینی برمی شمارند و نتیجه می گیرند که میان تجربه های دینی و عرفانیِ سراسرِ جهان، هسته ی مشترکی وجود دارد؛ امّا کثرت گرایان در بحث تجربه ی دینی ساختارگرا هستند. آنان معتقدند که ساختارهای از پیش موجود ذهنی و زبانی به تجربه های ما شکل می دهند؛ بنا بر این، نمی توان هسته ی مشترکی را برای این تجربه ها پیدا کرد. مطابق نظر کثرت گرایان، کثرات امری حقیقی اند و با یک دیگر تباین بالذّات دارند؛ امّا مطابق نظر عرفا، کثرات وهمی و اعتباری اند و در زیرشان وحدتی قرار دارد.
جان کلام این که: یک. عرفا تفاوت بین ادیان را تفاوتی ظاهری می دانند و در نزد آن ها همه ی ادیان الهی دارای باطنی یک سان هستند؛ دو. آن ها معمولا راه های ظاهری گوناگون را برای رسیدن به باطن و مغز دین یک سان نمی دانند و تنها بر یک دین خاص به عنوان تنها راه ظاهری مصیب به واقع تأکید دارند و اگر در اشعار عرفایی نظیر مولوی، عطار و حافظ تمایلی به سوی مسیحیت، زرتشتی و یا بت پرستی احساس می شود، بدان جهت نیست که آن ها تفاوت بین اسلام و ادیان دیگر را مهمّ تلقّی نمی کردند؛ بلکه مقصود آن ها،ریاکاری کسانی است که بدون داشتن ایمان باطنی اظهار مسلمانی می کنند.[3]
پی نوشتها:
[1]. محقق: محمد علی مبینی.
[2] مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه ی احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، (تهران: طرح نو، چ2، 1377)، صص 419424.
[3] ر.ک: هادی صادقی، پلورالیسم؛ دین، حقیقت، کثرت، ش 4، (تازه های اندیشه).
منبع: پلورالیسم دینی ، رضا مصطفی لو، نشر مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه (1380).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین